هدی ساداتهدی سادات، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

ღ هدـے بآ طعمـ بهشتღ

دلهره

دوباره سلام: پریروز رفته بودم خونه ی همکار مهدی آقا(شوشو). خانمش زایمان کرده بود،یه نی نی سرحال و ناس به اسم علی اکبر.  زهرا خانم(مامان نی نی)،بهم گفت خیلی خودت رو تقویت کن.گفت روزی که من رفتم برای زایمان،12 نفر برای کورتاژ اومده بودن. من:واسه چی؟ زهرا خانم:واسه اینکه بچه هاشون قلب نداشتن.. یه آن تمام تنم لرزید..دستمو گذاشتم روی شکمم و شروع کردم به خوندن آیة الکرسی و صلوات فرستادن... خلاصه که از اون روز همش در حال خوندن دعا هستم.. دعا کنید بچم سالم باشه... لطفا در نظر سنجی وبلاگ شرکت کنید. ...
1 تير 1390

تشکیل پرونده

سلام: امروز رفتم مرکز بهداشت،گفتم می خوام پرونده تشکیل بدم. گفتن:چون سرشماری می کنند شما بهتره توی شهر خودتون پرونده تشکیل بدین. گفتم:آخه من که همش اینجام.فاصله ی شهر من تا اینجا هم که همش یک ساعته. گفتن:خوب شما اونجا پرونده تشکیل بدین، اگه خواستین می تونین اینجا مراجعه کنید. من: با اکــــــراه قبول کردم... حالا باید هلک و هلک راه بیوفتم برم عشق آباد تا اونجا پرونده تشکیل بدم.   لطفا در نظر سنجی وبلاگ شرکت کنید. ...
1 تير 1390